نمیخام به روی خودم بیاارم 😡😡

K K K · 1402/06/07 13:32 · خواندن 1 دقیقه

سلاااااام چطوردییید از حمایت هاتون ممنونم اینم از فصل = دووووووووووو هورااااا خوشحالی 😂😂 

F=2💗💗

P=1🖤💗❤🤍🐼🐼🐼🐼🐼🐼

انیا 

بعد از اینکه دخترم به داشگاه فرانسه رفت .. دیگه ندیدمش الان ۲۰ سال از ازدواج منو دامیان میگزره .. دخترمون الان ۱۸ سالشه و ۳ ساله که منو دامیان اونو ندیدیم .. 

امروز از تخت بلند شدم به سمت آشپزخانه رفتم .. . تخم‌مرغ رو که شکوندم توی ظرف . احساس کردم یکی داری موهامو نوازش میکنه . فکر کردم سارین برگشته . برگشتم پشتمو نگاه کردم ولی اون دامیان بود . انقدر به سارین فکر میکردم که اصلا حواسم نبود . دامیان بغلم کرد گفت 

دامی ( دامیان ) = میدونم فقط به فکرشی .. ولی اون الان فقط باید درس بخونه 

انی ( نیا )= میدونم دامی ولی اون دخترمونه حداقل باید یه کریسمس رو بیاد پیشمون 

دامی = درست میگی . بیا بهش زنگ بزنیم .. 

انی = ا ا اراههه فکر خوبیه 

باهم به سمت تلفن رفتیم و دامی گوشی رو برداشت شماره گرفت..... چند تا بوق زد و یکی گوشی رو برداشت . 

دامی = ا ا الو سارین ؟؟ الو الو ؟؟ ( یاد یه اهنگی افتادم 😂😂😂😂) 

؟؟؟؟= اقا شما کی هستید 

دامی = شما کی هستید ؟؟ گوشی دختر من پیش شما چیکار میکنه ؟؟

صدای یه پسر از گوشی میومد 

؟؟؟؟؟= شما پدرشونید؟؟؟

دامی = بله 

؟؟ = اروم باشید.. اون اون . تصادف کرده . 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

میدونم بد جایی تموم شد

خببب اینم از پارت یک 

عکسو اوض میکنم 🌈🌈

تا پارت بعد = ۴ لایک و ۳ کامنت میخام 💟💟😚😚😚 

گود بای